محل تبلیغات شما
كی از مسائل مهمی كه در سوره‏های مختلفی از قرآن مورد بحث قرار گرفته است، مسأله نفاق» است و قرآن از گروهی به نام منافقین» یاد می‏كند كه ما در فارسی از آن به دورو» یا دو چهره» تعبیر می‏كنیم. این گروه كه نه اخلاص و شهامت برای ایمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صریح، در صفوف مسلمانان واقعی نفوذ كرده بودند و از آنجا كه ظاهری اسلامی داشتند، غالباً شناخت آنها مشكل بود كه قرآن با بیان نشانه‏های دقیق وزنده خط باطنی آنها را آشكار می‏سازد. از آنجا كه اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده است، سخت‏ترین حملات خود را متوجّه منافقان ساخته و آن قدر كه آنها را كوبیده هیچ دشمنی را نكوبیده است. نكته حائز اهمیت این است كه هیچ كدام از امامان معصوم - علیهم السلام - ما توسط كفار و مشركین به شهادت نرسیده‏اند و همگی بدست همین منافقان به ظاهر مسلمان شهید شده‏اند كه خود جای بسی تأمل است.
با توجّه به اینكه هر موقع حكومت اسلامی قوی‏تر بوده بحث نفاق نیز شدیدتر شده است می‏توان گفت در واقع عنادهای منافقان با حاكم اسلامی است. البته در هر عصر و زمانی منافقان وجود داشته‏اند ولی در صحنه‏های حساس و مراحل مختلف آشكارتر می‏شوند. در برخورد با خط نفاق اولین مسأله شناخت است كه قرآن در این زمینه به روشن گری پرداخته است. در این مقاله سعی شده است با بهره‏گیری از قرآن و تفسیر ارزشمند نمونه، شناخت منافقان در این مقطع حساس و شكوفای تاریخ راحت‏تر و نحوه برخورد با آنان روشنتر شود.
منافق از ریشه نفق» است. اصل نفق» به معنی خروج است. نفاق مصدر است به معنی منافق بودن. نفاق صفت افراد بی ایمان است كه ظاهراً در صف مسلمانانند امّا باطناً دل درگرو كفر دارند و منافق كسی است كه در باطن كافر ولی ظاهراً مسلمان است، علت این تسمیه آنست كه منافق از ایمان به طرف كفر خارج شده است. ناگفته نماند كه نفق» نقبی است در زیر زمین كه تسمیه منافق از نفق» به معنی نقب است كه از راهی به دین وارد و از راه دیگر خارج می‏شود. بهرحال منافق را از آن جهت منافق گویند كه از ایمان خارج شده است منافق خط زندگی مشخصی ندارد و در میان هر گروهی به رنگ آن گروه در می‏آید منافق از كافر خطرناك تر و عذاب او در آخرت از كافر سخت‏تر است، زیرا كه به حكم خانگی است و پلی است كه كفار بوسیله آن به خرابكاری در اسلام راه می‏یابند.
مسأله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد كه پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله - به مدینه هجرت فرمود: و تقریباً بعد از حادثه احد زمینه برای فعالیت منافقان آماده شد و این زمانی بود كه پایه‏های اسلام، قوی و پیروزی آن آشكار شد، وگرنه در مكه تقریباً منافقی وجود نداشت. در مدینه اظهار مخالفت بطور آشكار، مشكل و گاه غیر ممكن بودو لذا دشمنان شكست خورده برای ادامه برنامه‏های تخریبی خود تغییر چهره داده و ظاهراً به صفوف مسلمانان پیوستند اما در خفا به اعمال خود ادامه می‏دادند.
اصولاً طبیعت هر انقلابی چنین است كه بعد از پیروزی چشمگیر با صفوف منافقان روبرو خواهد شد و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذی امروز در لباس دوستان جلوه‏گر می‏شوند و از اینجاست كه می‏توان فهمید چرا همه آیات مربوط به منافقین در مدینه نازل شده است.
نكته مهم دیگر اینكه خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است چرا كه از یكسو شناخت آنها غالباً آسان نیست و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ می‏كنند كه جدا ساختن آنها كار بسیار مشكلی است و از سوی سوم روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه كار مبارزه را با آنها دشوار می‏سازد.
 
نشانه ها و خصوصیات منافقان‏
خداوند در سوره منافقون نخستین نشانه‏ای كه درباره منافقان بیان می‏كند همان اظهار ایمان دروغین آنها است كه پایه اصلی نفاق را تشكیل می‏دهد.
 هنگامی كه منافقان نزد تو آیند می‏گویند ما شهادت می‏دهیم كه حتماً تو رسول خدائی. خداوند می‏داند كه تو فرستاده او هستی ولی خداوند شهادت می‏دهد كه منافقان دروغگو هستند. وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَكَاذِبُونَ »[1] چرا كه آنها نمی‏خواستند خبر از رسالت پیامبر بدهند. بلكه می‏خواستند از اعتقاد خود به نبوت او خبر دهند و مسلّماً در این خبر دروغگو بودند.
در اینجا نخستین نشانه نفاق روشن می‏شود و آن دوگانگی ظاهر و باطن است كه با زبان، مؤكّداً اظهار ایمان می‏كنند ولی در دل آنها مطلقاً خبری از ایمان نیست. این دروغگویی محور اصلی نفاق را تشكیل می‏دهد.
از دیگر نشانه‏های منافقان آنست كه آنها سوگندهایشان را سپر ساخته‏اند تا مردم را از راه خدا باز دارند،  اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ » و در ادامه خداوند می‏افزاید: آنها كارهای بسیار بدی انجام می‏دهند، إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا یَعْمَلُونَ ».[2]
 تعبیر جنّة» (سپر) نشان می‏دهد كه آنها دائماً با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند و هرگز نباید فریب ظاهر سازی و چرب زبانی آنها را خورد، زیرا سپر مخصوص میدان های نبرد است.
 خداوند در آیه 56 سوره توبه نیز از سوگندهای دروغین منافقین یاد می‏كند: آنها به خدا سوگند یاد می‏كنند كه از شما هستند، وَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ » و خود در ادامه در پاسخ به این سوگند دروغ می‏فرماید: در حالی‏كه نه از شما هستند، بلكه آنها گروهی هستند كه فوق‏العاده می‏ترسند، وَمَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَكِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ » آنها از شدت ترس كفر خود را پنهان كرده و اظهار ایمان می‏كنند مبادا كه گرفتار شوند.
 آیه 74 سوره توبه نیز پرده از روی این عمل زشت منافقان برمی‏دارد، گویا سوگند دروغ یكی از ترفندهای منافقان است. این گروه هنگامی كه می‏بینند اسرارشان فاش شده واقعیات را انكار می‏كنند و حتی برای اثبات گفتار خود به قسمهای دروغین متوسل می‏شوند.
 منافقان سوگند یاد می‏كنند كه چنان مطلبی درباره پیامبر نگفته‏اند. اینها بطور مسلّم سخنان كفرآمیزی گفته‏اند، پس از قبول و اظهار اسلام راه كفر در پیش گرفته‏اند، یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ »، منافقان حتی آن قدر جرأت و جسارت ندارند كه حرف خود را تكرار كنند و بر عمل خود استقامت ورزند.
دورویی منافقان در آیه 8 سوره بقره نیز بیان شده است.
 بعضی از مردم هستند كه می‏گویند به خدا و روز قیامت ایمان آورده‏ایم در حالی‏كه ایمان ندارند، وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ »، منافقان فقط لقلقه زبانی دارند، نه حرفشان پشتوانه فكری و عقیدتی دارد و نه عملشان. آنان با دروغ و تزویر زنده‏اند و جالب است كه این كار را یك نوع زرنگی می‏دانند.
آنها با این عمل می‏خواهند خدا و مؤمنان را بفریبند در حالی‏كه تنها خود را می‏فریبند اما نمی‏فهمند، یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ».[3]
خداوند در آیه 10 سوره بقره به این واقعیت اشاره می‏كند كه نفاق در واقع یك نوع بیماری است: در دل های آنها بیماری خاصی است، فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ » اما از آنجا كه در نظام آفرینش هر كسی در هر مسیری قرار گرفت و وسایل آن را فراهم ساخت در همان مسیر جلو می‏رود، قرآن اضافه می‏كند، خداوند هم بر بیماری آنها می‏افزاید، فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا » در واقع منافقان در سراشیبی گناه قرار گرفته‏اند و هر روز و هر لحظه بر خسران آنها افزوده می‏شود.
یكی دیگر از ادعاهای منافقان، اصلاح‏طلبی است. آنها خود را اصلاح طلب معرفی می‏كنند در حالی كه مفسد واقعی هستند و هنگامی كه به آنها گفته شود در روی زمین فساد نكنید می‏گویند ما فقط اصلاح كنندگانیم، وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ »[4] منافقان هدف خود را اصلاحات بیان می‏كنند در حالی كه اصلاحات آنها جز فساد و فحشا نیست.
در طول تاریخ نیز هرگاه خیانتی توسط منافقان صورت گرفته است برای عوام فریبی و پیشبرد آن، به نفع مردم معرفی كرده‏اند. قرآن در پاسخ به این ادعا می‏فرماید: بدانید این‏ها همان مفسدانند و برنامه‏ای جز فساد ندارند ولی خودشان نمی‏فهمند، أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لا یَشْعُرُونَ »[5] و این گونه، قرآن پرده از ظاهر اصلاح‏طلبی آنها بر می‏دارد. منافقان آن قدر در راه نفاق اصرار و پا فشاری كرده‏اند و آنچنان با برنامه‏های زشت خود، خو گرفته‏اند كه تدریجاً گمان می‏كنند این برنامه‏ها، مفید، سازنده و اصلاح طلبانه است در حالی كه جز فساد چیز دیگری نیست.
 از نشانه‏های دیگر منافقان كه در آیه 13 سوره بقره به آن اشاره شده است. این است كه آنها خود را عاقل و هوشیار می‏دانند و مؤمنان را ساده لوح و خوش‏باور.
هنگامی كه به آنها گفته شود ایمان بیاورید، آنگونه كه توده‏های مردم ایمان آوردند می‏گویند ما همچون این سفیهان ایمان بیاوریم؟!، وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ » این گروه منافق، افراد پاكدل، حقیقت جو و حق‏طلبی كه در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات آسمانی‏اش سر تعظیم فرود آورده‏اند را به سفاهت متهم می‏كنند. البته خداوند در ادامه آیه واقعیت را این گونه بیان می‏كند: سفیهان واقعی (منافقان) هستند اما نمی‏دانند، أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لا یَعْلَمُونَ ».
از مشخصه‏های بارز منافقان آن است كه هر روز به رنگی در می‏آیند، میان هر جمعیتی كه قرار بگیرند با آنها همصدا می‏شوند، امروز فریاد زنده باد» و فردا شعار مرگ بر» سر می‏دهند.
 قرآن این صفت منافقان را در آیه 14 سوره بقره این چنین بیان می‏كند:
هنگامی كه افراد با ایمان را ملاقات كنند گویند ایمان آوردیم. امّا هنگامی كه با دوستان شیطان صفت خود به خلوت گاهی می‏روند می‏گویند ما با شمائیم، وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ » و می‏گویند و اگر می‏بینید ما در برابر مؤمنان اظهار ایمان می‏كنیم ما آنها را مسخره می‏كنیم، إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ».
این دوگانگی شخصیت و تضاد برون و درون كه صفت همیشگی منافقان است، پدیده‏های گوناگونی در عمل و گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آنها دارد كه به خوبی می‏توان آنرا شناخت.
منافقان از هر فرصتی برای مسخره كردن مؤمنان استفاده می‏كردند و این صفت چنان با آنان عجین شده است كه گویی نمی‏توان آن را از منافقان جدا كرد منافقان كه عموماً افرادی لجوج، بهانه جو، ایرادگیر و كارشكن هستند هر كار مثبتی را با وصله‏های نامناسبی تحقیر كرده و بد جلوه می‏دهند.
قرآن مجید شدیداً این روش غیر انسانی آنها را نكوهش می‏كند و مسلمانان را از آن آگاه می‏سازد، تا تحت تأثیر این گونه القائات سوء قرار نگیرند و هم منافقان بدانند كه حنای آنان در جامعه اسلامی رنگی ندارد. نخست می‏فرماید آنها كه به افراد نیكوكار مؤمنین در پرداخت صدقات و كمك های صادقانه، عیب می‏گیرند و مخصوصاً آن‏ها كه افراد با ایمان تنگدست را كه دسترسی جز به كمك های مختصر ندارند، مسخره می‏كنند خداوند آنها را مسخره می‏كند، و عذاب دردناك در انتظار آنها است.[6] منظور از جمله (خداوند آنها را مسخره می‏كند) این است كه مجازات استهزا كنندگان را به آنها خواهد داد و یا آن چنان با آنها رفتار می‏كند كه همچون استهزاء شدگان تحقیر شوند.
روح نفاق در یك مرد» با یك زن»ممكن است متفاوت باشد. اما نباید فریب تغییر چهره‏های نفاق را در میان منافقان خورد، لذا خداوند می‏فرماید: مردان منافق و ن منافق همه از یك قماشند،الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ »[7] سپس اوصاف منافقان را این چنین بیان می‏كند: آنها مردم را به منكرات تشویق و از نیكی‏ها باز می‏دارند، یَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ » یعنی درست بر عكس برنامه مؤمنان راستین كه دائماً از طریق امر به معروف» و نهی از منكر» در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگی و فساد كوشش دارند، منافقان دائماً سعی می‏كنند كه فساد همه جا را بگیرد و معروف و نیكی از جامعه برچیده شود.
خصلت دیگر منافقان این است كه دست هایشان را می‏بندند، وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ ». نه در راه خدا انفاق می‏كنند، نه به كمك محرومان می‏شتابند و نه به خویشاوند و آشنا از كمك مالی آن‏ها بهره‏ای می‏رسد و در یك كلمه می‏توان گفت آنها خدا را فراموش كرده‏اند و البته خداوند هم آنها را از بركات و توفیقات و مواهب خود فراموش كرده است، نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ » كه البته آثار این دو فراموشی در تمام زندگی آنها آشكار است. خداوند در ادامه منافقان را در زمره فاسقان بر می‏شمرد و می‏فرماید: منافقان فاسقند و از دایره اطاعت فرمان خدا بیرون‏اند، إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ».
در آیه 54 سوره توبه منافقین این گونه معرفی شده‏اند آنها نماز را به جای نمی‏آورند مگر از روی كسالت و با ناراحتی و سنگینی ،وَلا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلا وَهُمْ كُسَالَى »، و همچنین انفاق نمی‏كنند مگر از روی كراهت و اجبار، وَلا یُنْفِقُونَ إِلا وَهُمْ كَارِهُونَ » منافقان نه به وظیفه خود در برابر خالق به درستی عمل می‏كنند و نه وظیفه خود در برابر مخلوق را ادا می‏كنند.
از دیگر نشانه‏های منافقان كه در آیه 10 سوره عنكبوت به آن اشاره شده است این است كه و از مردم كسانی هستند كه می‏گویند به خدا ایمان آورده‏ایم، امّا هنگامی كه در راه خدا شكنجه و آزار می‏بینند، آزار مردم را همچون عذاب الهی می‏شمارند و از آن وحشت می‏كنند، وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ »،
ولی هنگامی كه پیروزی از سوی پروردگار بیاید می‏گویند ما با شما بودیم و در این پیروزی شریكیم، وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ».
این گروه دو چهره جز آسایش و رفاه خود به چیزی فكر نمی‏كنند و حاضر نیستند در راه رسیدن به هدفی عالی حتی كوچك ترین ناراحتی را تحمّل كنند.
در آیه 14 سوره مجادله این گونه از منافقین یاد می‏شود: سوگند دروغ یاد می‏كنند كه از شما هستند در حالی كه خودشان می‏دانند دروغ می‏گویند، وَیَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ».
در حقیقت سرمایه اصلی منافقان دروغ است تا بتوانند تناقضاتی كه در زندگیشان وجود دارد را با آن توجیه كنند. این راه و رسم منافقان است كه پیوسته برای پوشاندن چهره زشت خود به سوگندهای دروغ پناه ببرند و حال این كه عملشان بهترین معرّف آنها است.
آنها سوگندهای خود را سپری قرار دادند و مردم را از راه خدا باز داشتند، اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ »[8].
 این منافقان سوگند یاد می‏كنند كه مسلمانند در حالی كه زیر پوشش این سوگند به انواع فساد و خرابكاری و توطئه مشغولند و در حقیقت از نام مقدس خدا برای جلوگیری از راه خدا بهره می‏گیرند.
منافقان كور دل پا را از این هم فراتر گذاشته و حتی به خدا و پیامبر نیز نسبت دروغ می‏دهند منافقان و بیماردلان می‏گفتند: خدا و پیامبرش چیزی جز وعده‏های دروغین به ما نداده‏اند، وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلا غُرُورًا  »[9] جالب اینجاست كه كسانی نسبت دروغ به خدا و پیامبر می‏دهند كه سلاحی جز دروغ ندارند و تنها ابزار دفاعی آنها دروغ است و در هر شرایطی به آن متمسّك می‏شوند.
قرآن در آیات 78 - 75 سوره توبه روی یكی دیگر از صفات زشت منافقان انگشت می‏گذارد و آن این كه: به هنگام ضعف و ناتوانی و فقر و پریشانی چنان دم از ایمان می‏زنند كه هیچ كس باور نمی‏كند آنها روزی در صف منافقان قرار گیرند. اما این گروه همین كه به نوایی برسند چنان دست و پای خود را گم می‏كنند و غرق دنیا پرستی می‏شوند كه همه عهد و پیمان‏های خود، با خدا را بدست فراموشی می‏سپارند، بعضی از منافقان كسانی هستند كه با خدا پیمان بسته‏اند كه اگر از فضل و كرم خود به ما مرحمت كند قطعاً به نیازمندان كمك می‏كنیم و از نیكوكاران خواهیم بود.[10] ولی این سخن را تنها زمانی می‏گفتند كه دستشان از همه چیز تهی بوده ولی به هنگامی كه خداوند از فضل و رحمتش سرمایه‏هایی به آنان داد، بخل ورزیدند و سرپیچی كردند و روی گردان شدند.»[11]
این عمل و این پیمان شكنی و بخل نتیجه‏اش آن شد كه روح نفاق بطور مستمر و پایدار در دل آنها ریشه دواند و تا روز قیامت و هنگامی كه خدا را ملاقات می‏كنند ادامه یابد.[12] كه خداوند در ادامه به بیان علت آن می‏پردازد و این بخاطر آنست كه از عهدی كه با خدا بستند تخلف كردند و همچنین بخاطر آن است كه مرتباً دروغ می‏گویند» خداوند در پایان منافقان را مورد سرزنش و توبیخ قرار می‏دهد كه آیا آنها نمی‏دانند خداوند اسرار درون آنها را می‏داند، سخنان آهسته و در گوشی آنها را می‏شنود و خداوند از همه پنهان‏ها باخبر است.»[13]
از صفات همیشگی منافقان این است كه آنها به زبان چیزی می‏گویند كه در دل ندارند، یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ »[14] به این ترتیب منافقان هیچ ارزشی برای سخن خود قائل نیستند و از طرف دیگر هیچ اعتمادی به حرفهای آنها نیست.
از نشانه‏های دیگر منافقان این است كه آنها كافران را بجای مؤمنان دوست خود انتخاب می‏كنند، الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْكَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ »[15].
این گروه بجای این كه به مؤمنین نزدیك شوند همیشه سعی در توسل به كافرین و بیگانگان دارند. كه البته عواقب این دوستی ها همیشه دامن گیر جامعه اسلامی و دیگر مسلمانان بوده است.
این آیه به همه مسلمانان هشدار می‏دهد كه عزت خود را در همه شؤون زندگی اعم از شؤون اقتصادی و فرهنگی و ی و مانند آن در دوستی با دشمنان اسلام نجویند. زیرا هر روز كه منافع آنها اقتضا كند فوراً صمیمی‏ترین دوستان و متّحدان خود را رها كرده و به سراغ كار خویش می‏روند چنان چه تاریخ معاصر شاهد گویای این واقعیت است.
خداوند در آیه 52 سوره مائده به عذر تراشی های منافقان برای توجیه ارتباط های نامشروع خود با بیگانگان، اشاره كرده و می‏فرماید:
آنهایی كه در دل هایشان بیماری است اصرار دارند كه آنان (بیگانگان) را تكیه‏گاه و هم پیمان خود انتخاب كنند و عذرشان این است كه می‏گویند ما می‏ترسیم قدرت بدست آنها بیفتد و گرفتار شویم، فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ »،
قرآن در پاسخ به این تفكّر و توجیه می‏فرماید: همان طور كه آنها احتمال می‏دهند روزی قدرت بدست یهود و نصاری (بیگانگان) بیفتد، این احتمال را نیز باید بدهند كه ممكن است سرانجام خداوند مسلمانان را پیروز كند و قدرت بدست آنها بیفتد و این منافقان از آنچه در دل خود پنهان ساختند پشیمان گردند».
خداوند در آیه 141 سوره نساء قسمتی دیگر از صفات و اندیشه‏های پریشان منافقان را بازگو می‏كند.
منافقان كسانی هستند كه همیشه می‏خواهند از هر پیشامدی به نفع خود بهره‏برداری كنند اگر پیروزی نصیب شما شود فوراً خود را در صف مؤمنان جا زده می‏گویند آیا ما با شما نبودیم و آیا كمك های ارزنده ما مؤثر در غلبه و پیروزی شما نبود؟ بنابراین ما هم در تمام این موفقیت‏ها و نتایج معنوی و مادی آن شریك و سهیم هستیم، الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ » اما اگر بهره‏ای از این پیروزی نصیب دشمنان اسلام شود، فوراً خود را به آنها نزدیك‏تر كرده، مراتب رضایت مندی خود را اعلام می‏دارند و می‏گویند این ما بودیم كه شما را تشویق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسلیم در برابر آنها كردیم، بنابراین ما هم در این پیروزی ها سهمی داریم، وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ » به این ترتیب این دسته با فرصت‏طلبی مخصوص خود گاهی "رفیق قافله" اند و گاهی "شریك " و عمری را با این دو دوزه بازی كردن می‏گذرانند.
ولی قرآن سرانجام آن‏ها را با یك جمله كوتاه بیان می‏كند و می‏گوید: بالاخره روزی فرا می‏رسد كه پرده‏ها بالا می‏رود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته می‏شود آری در روز قیامت خداوند در میان شما قضاوت می‏كند، فَاللَّهُ یَحْكُمُ بَیْنَكُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ».
در آیه 143 سوره نساء نیز این صفت منافقین مورد مذمت قرار گرفته است آنها افراد سرگردان و بی هدف و فاقد برنامه و مسیر مشخص‏اند، آنها نه جزء مؤمنانند و نه در صف كافران قرار دارند، مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَلِكَ لا إِلَى هَؤُلاءِ وَلا إِلَى هَؤُلاءِ » و در پایان آیه سرنوشت این گروه را خداوند ترسیم می‏كند. آنها افرادی هستند كه بر اثر اعمالشان خداوند حمایتش را از آنان برداشته و در بیراهه‏ها گمراهشان ساخته هركس را خدا گمراه كند هیچ‏گاه راه نجاتی برای آنان نخواهی یافت».
قرآن در مورد منافقان با بیان خصوصیات و نشانه‏های ریز و درشت سعی در شناساندن بهتر این گروه به مؤمنان و جامعه اسلامی دارد. از این رو در جای دیگر منافقان را این گونه توصیف می‏كند:
آنها برای رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد می‏شوند و حتی می‏خواهند به خداوند نیز خدعه بزنند در حالی كه در همان لحظات كه درصدد چنین كاری هستند خود در یك نوع خدعه واقع شده‏اند، زیرا برای بدست آوردن سرمایه‏های ناچیزی سرمایه بزرگ وجود خود را از دست می‏دهند. بطوری كه آیه شریفه می‏فرماید: منافقان می‏خواهند خدا را فریب دهند، در حالی‏كه خداوند آنها را فریب می‏دهد، إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ »[16]،
در ادامه آیه خداوند صفات دیگری از منافقان را بیان می‏فرماید: آنها هنگامی كه به نماز برخیزند سرتا پای آنها غرق كسالت و بی‏حالی است وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاةِ قَامُوا كُسَالَى » آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او نیز لذت نمی‏برند. آنها چون به خدا و وعده‏های او ایمان ندارند، اگر عبادت یا عمل نیكی انجام دهند آن نیز از روی ریا است نه بخاطر خدا یُرَاءُونَ النَّاسَ » آنها اگر گاهی، یادی از خدا كنند و ذكری هم گویند از صمیم دل و از روی آگاهی و بیداری نیست و اگر هم باشد بسیار كم است. وَلا یَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلا قَلِیلا ».
خداوند در آیه 29 سوره محمد - صلی الله علیه و آله - بر این نكته تأكید می‏كند كه منافقان تصوّر نكنند برای همیشه می‏توانند چهره درونی خود را از پیامبر و مؤمنان مكتوم دارند و می‏فرماید: آیا كسانی كه در دل هایشان بیماری است گمان كردند خدا كینه‏هایشان را (نسبت به پیامبر و مؤمنان) آشكار نمی‏كند و در آیه بعد خطاب به پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله - می‏فرماید: و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان می‏دهیم، تا آنها را با قیافه هایشان بشناسی».
سپس می‏افزاید: هرچند می‏توانی آنها را از طرز سخنانشان بشناسی، وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ » یعنی این منافقان بیمار دل را از كنایه‏ها و نیش ها و تعبیرات موذیانه‏شان می‏توان شناخت. در حدیث معروفی از ابو سعید خدری» نقل شده است كه می‏گوید: منظور از (لحن القول) بغض حضرت علی است و ما منافقان در عصر پیامبر - صلی الله علیه و آله - را از طریق عداوت آنها با حضرت علی می‏شناختیم.»
امروز هم شناختن منافقان از لحن قول و موضع‏گیری‏های خلافشان در مسائل مهم اجتماعی و مخصوصاً در بحران ها یا جنگ ها كار مشكلی نیست و با كمی دقت از گفتار و رفتارشان شناسایی می‏شوند.
آیه 4 سوره منافقون نشانه‏های بیشتری از منافقین ارائه داده خطاب به پیامبر می‏گوید: هنگامی كه آن‏ها را می‏بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می‏برد، وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ ». آنها ظاهری آراسته و قیافه هایی جالب دارند. علاوه بر این چنان شیرین و جذاب سخن می‏گویند كه اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا می‏دهی، وَإِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ » جائی كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - ظاهراً تحت تأثیر جذابیت سخنان آنان قرار گیرد، تكلیف دیگران روشن است.
قرآن ظاهر منافقان را چنین معرفی می‏كند، اما باطن آنها به گونه دیگری است گویی چوب های خشكی هستند كه به دیوار تكیه داده شده‏اند، كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ ». اجسامی بی روح، صورت هایی بی معنی و هیكل هایی تو خالی دارند، نه از خود استقلالی، نه در درون نور و صفایی و نه اراده و تصمیم محكم و ایمانی دارند. درست همچون چوب هایی خشك تكیه زده بر دیوار.
سپس خداوند می‏افزاید: آنها چنان توخالی و فاقد توكّل بر خدا و اعتماد بر نفس هستند كه هر فریادی بلند شود آن را بر ضد خود می‏دانند، یَحْسَبُونَ كُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ ». ترس و وحشتی عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حكم فرما است و یك حالت سوء ظن و بدبینی جان كاه سرتاسر روح آنها را فرا گرفته است.
خوش زبانی و تظاهر منافقان خصلتی عجین با آنها است كه خداوند در جای دیگر نیز به آن پرداخته است: و بعضی مردم چنین هستند كه گفتار او در زندگی دنیا مایه اعجاب تو می‏شود(ولی در باطن چنین نیست) و خداوند بر آن چه در قلب اوست گواه می‏باشد و او سر سخت‏ترین دشمنان است، وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ  »[17].
 سپس می‏افزاید: نشانه دشمنی باطنی او این است كه وقتی روی بر می‏گرداند و از نزد تو خارج می‏شود كوشش می‏كند كه در زمین فساد به راه بیندازد و زراعت و چهارپایان را نابود كند با اینكه می‏داند خداوند فساد را دوست ندارد.»[] آری این ها اگر در اظهار دوستی و محبّت به پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - و پیروان او صادق بودند هرگز دست به فساد و تخریب نمی‏زدند. هرچند ظاهر آنها دوستانه است. اما آنها در باطن، بی‏رحم‏ترین و سرسخت‏ترین دشمنان هستند. این منافق نه به اندرز ناصحان گوش فرا می‏دهد و نه به هشدارهای الهی.
 بلكه پیوسته با غرور مخصوص به خود، بر خلاف كاری هایش می‏افزاید. هنگامی كه او را از عمل زشت نهی كنند و به او گفته شود از خدا بترس لجاج و تعصّب او را به گناه می‏كشاند، وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإثْمِ »[19].
از دیگر نشانه‏های منافقان كه در آیه 5 سوره منافقون، به آن اشاره شده است، این است كه هنگامی كه به آنها گفته شود بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار كند، سرهای خود را (از روی استهزاء و كبر و غرور) تكان می‏دهند و آنها را می‏بینی كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر می‏ورزند، وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ »، آن چنان غروری بر منافقان حاكم است كه حتی نسبت به پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله - كه رحمة للعالمین است نیز تكبّر می‏ورزند روشن است كه روح اسلام، تسلیم در برابر حق است و كبر و غرور همیشه مانع این تسلیم می‏باشد. به همین دلیل یكی از نشانه‏های منافقان بلكه یكی از انگیزه‏های نفاق را همین خودخواهی و خود برتر بینی و غرور می‏توان شمرد.
منافقان دو گروه هستند، گروهی از اول ایمانشان صوری و ظاهری بوده و گروهی دیگر در آغاز ایمان حقیقی داشته‏اند. سپس راه ارتداد و نفاق را پیش گرفته‏اند خداوند با اشاره به گروه دوم آنان را این گونه توصیف می‏كند: بر دل های آنها مهر نهاده شده است و حقیقت را درك نمی‏كنند، فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ »[20].
همانطور كه قبلاً اشاره شد یكی از نشانه‏های منافقان این است كه آنها برای پوشاندن چهره خود بسیاری از خلافكاری های خود را انكار می‏كنند و با توسّل به سوگندهای دروغین سعی در عوام فریبی و راضی كردن مردم از خود دارند كه خداوند در آیه 62 سوره توبه پرده از روی این عمل زشت آنها بر می‏دارد و مسلمانان را آگاه می‏سازد كه تحت تأثیر این گونه سوگندهای دروغین قرار نگیرند و به قیافه حق به جانب منافقان اعتنا نكنند. نخست می‏گوید: آنها برای شما به خدا سوگند یاد می‏كنند تا شما را راضی كنند، یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِیُرْضُوكُمْ  »، روشن است كه هدف آنها از این سوگندها، بیان حقیقت نیست. بلكه می‏خواهند
با فریب و نیرنگ چهره واقعیات را دگرگون جلوه دهند و به مقاصد خود برسند.
 لذا قرآن می‏گوید: اگر آن‏ها راست می‏گویند و ایمان دارند، شایسته‏تر این است كه خدا و پیامبرش را راضی كنند: وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِینَ ».
قبلاً اشاره كردیم كه عناد اصلی منافقان با رهبر جامعه اسلامی است. در ادامه به بررسی برخوردهای منافقان با پیامبر عظیم الشأن اسلام می‏پردازیم كه این برخوردها ماهیت منافقان را روشن‏تر می‏كند. البته در جامعه خود نیز برخوردها و رفتارهای منافقان با ولی فقیه و سخنان او چهره منافقان را آشكارتر خواهد ساخت.
پی نوشت ها:
[1] . سوره منافقون، آیه 1.
[2] . همان، آیه 2.
[3] . سوره بقره، آیه 9.
[4] . همان، آیه 11.
[5] . همان، آیه 12.
[6] . سوره توبه، آیه 79.
[7] . همان، آیه 67.
[8] . سوره مجادله، آیه 16.
[9] . سوره احزاب، آیه 12.
[10] . سوره توبه، آیه 75.
[11] . همان، آیه 76.
[12] . همان، آیه 77.
[13] . همان، آیه 78.
[14] . سوره آل عمران، آیه 167.
[15] . سوره نساء، آیه 139.
[16] . همان، آیه 142.
[17] . سوره بقره، آیه 204.
[] . همان، آیه 205.
[19] . همان، آیه 206.
[20] . سوره منافقون، آیه 3.

بازگشت امام خمینی (ره) و اغاز دهه ی فجر

نفاق در اسلام وقرآن

درمان ویروس كرونا درطب ایرانی اسلامی

كه ,منافقان ,» ,آیه ,خداوند ,خدا ,است كه ,خود را ,را از ,آنها را ,در آیه ,وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ ,دیگر نشانه‏های منافقان ,یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ ,گونه توصیف می‏كند

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

gacessosa ایران ماشین rialuscaublow زندگی آرام ticretaca تبلیغات اینترنتی | بازاریابی اینترنتی | تبلیغات برای صادر کنندگان تاجر چت دنیای شیمی سایت مناقصات اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها